سمت خدا

|خانه
مثل جوشکاری
ارسال شده در 3 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

مثل جوشکاری!
null
بچه‌ها به جوشکاری خیلی علاقه دارند، هر چه هم می‌گویی: پسر جان! نگاه نکن اذیت می‌شوی. می‌گوید: دلم می‌خواهد! خوشم می‌آید!
اما شب که شد ناخوشی‌ها شروع می‌شود، و چشم‌درد امانش را می‌برد، و تازه می‌فهمد که بعضی خوشی‌ها پایان خوشی ندارند. و همین‌جاست که به خود می‌آید و با خود می‌گوید: ای کاش حرف بزرگ‌تر‌ها را آویزه گوش می‌کردم.
حال، بزرگ‌تری مثل امیرالمؤمنین علی(ع) به ما همین را می‌گوید:
«کَم مِن نَظرَةٍ جَلَبَتْ حَسرَةً»
چه بسا نگاهی که حسرت و ندامت در پی دارد.

نظر دهید »
مثل استخر
ارسال شده در 3 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

مثل استخر!
null
چرا استخر‌ها این‌قدر زلال‌اند؟ چرا این‌همه روشن و شفاف‌اند؟ چرا این‌همه پاک و تمیزند؟
چون کریم و بخشنده‌اند!
چون هوای اطرافیان خود را دارند!
اطراف استخرها دریچه‌هایی است که دائم به آن‌ها آب می‌دهند، یعنی استخر‌ها بر خلاف برکه‌ها همه‌ی آب‌ها را برای خود نمی‌خواهند، بلکه سرریز می‌کنند تا اطراف آن‌ها هم لبی تر کنند.
ما هم اگر بخواهیم زلال شویم مثل استخر، پاک و صاف باشیم مثل استخر، باید سخا را، کرامت و بخشش را پیش گرفته و دیگران را هم برخوردار سازیم.
چون آدمی وقتی همه چیز را برای خود می‌خواهد مثل برکه کدر می‌شود، آلوده می‌شود، بو بر می‌دارد، بی‌مشتری می‌شود، تنها می‌شود.
به خاطر همین است که امیرالمؤمنین علی(ع) نصیحت می‌کرد:
«عَلَیکم بِالسَخَاء»
سخاوتمند باشید!

نظر دهید »
مثل طناب کشی
ارسال شده در 3 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

مثل طناب کشی!
null
بازی طناب‌کشی را ببین! دو طرف دارد، یکی این طرف، یکی آن طرف. این می‌کشد، آن هم می‌کشد. بیچاره‌ها چه زوری هم می‌زنند و چقدر انرژی هدر می‌دهند تا این‌که بالاخره یکی پیروز می‌شود. فرد پیروز هم چیزی در دست ندارد جز یک سر طناب!
کشاکش‌ها و کشمکش‌های زندگی شبیه به همین طناب‌کشی است که جز خستگی و هدر دادن وقت و انرژی، فایده و منفعتی ندارد. بهترین و راحت‌ترین کار این است که آدمی کوتاه بیاید. اینجاست که هم خود خسته نمی‌شود و هم اگر قرار است کسی آسیب ببیند، حریف اوست که آسیب می‌بیند نه خود او. درست مثل همان بازی طناب‌کشی که اگر یک طرف کوتاه آمد و طناب را رها کرد طرف مقابل به زمین خواهد خورد.
من با این حرف می‌خواهم همان نسخه امیرالمؤمنین(ع) را پیچیده باشم که فرمود:
«داوُوا الغَضَبَ بِالصَمتِ»
کشمکش‌ها و خشم و غضب‌های خود را با سکوت، یعنی با پاسخ ندادن یا رها کردن درمان کنید.

نظر دهید »
مثل جنگل
ارسال شده در 3 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

مثل جنگل!
null
جنگل، چرا این‌قدر سبز و خرم و شاداب است؟
چون تعرّق دارد، یعنی بخارهایی از خود به آسمان می‌فرستد و به ابر‌ها می‌رساند؛ ابر‌ها هم کیسه شُل می‌کنند و می‌بارند.
و این همان معنای سخن حافظ است که می‌گفت:
«ارادتی بنما تا سعادتی ببری»
یعنی، بی‌مایه فطیر است.
یعنی هر کس می‌خواهد گیرنده باشد، اول باید فرستندگی کند.
چرا راه دور برویم. توی تلفن، تا فرستنده نباشی، گیرنده می‌شوی؟! تا حرفی نزنی حرفی می‌شنوی؟

نظر دهید »
شکلات
ارسال شده در 3 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

مثل شکلات!
null
مادر‌ها را ببین! همین که بچه‌هایشان زمین می‌خورند، احساس درد می‌کنند و شیون و زاری به راه می‌اندازند، خیلی سریع شکلاتی کف دست آن‌ها می‌گذارند و انگار نه انگار که زمین خورده‌اند، یا جایی‌شان درد می‌کند، و آرامِ آرام می‌شوند. هیچ فکر کرده‌اید چرا؟
چون اهل حساب و کتاب‌اند، و با خود می‌گویند: درست است زمین خوردم و درد دارم، ولی توی دستم یک شکلات است و آن به این در.
می‌خواهم بگویم منشأ آرامش آن‌ها این است که بلا و نعمت را با هم می‌بینند، و چون با هم می‌بینند آرام می‌شوند. و این ساده‌ترین راه برای رسیدن به آرامش است.
هر کسی در زندگی خود اگر بلا و رنجی را احساس می‌کند، نعمت‌هایی هم در کف دارد که اگر هر دو را ببیند، بی‌تاب و بی‌قرار نخواهد شد.
این است که قرآن کریم از ما می‌خواهد که نعمت‌های خداوند را به یاد بیاوریم.
به یاد آورید نعمت‌هایی را که به شما داده‌ام.
مثل نیمکت‌نشین‌ها!
یادت باشد به همان تعدادی که در زمین چمن بازی می‌کنند، به همان تعداد هم نیمکت‌نشین‌اند و تمام نگاه نیمکت‌نشینان به مربی است و تمام توجه مربی به بازیکنان.
همین که یک بازیکن خوب بازی نکند، مربی او را از زمین بیرون می‌آورد و دیگری را جایگزین می‌کند.
می‌خواهم بگویم تا دلت بخواهد و تا چشم کار می‌کند خدا نیمکت‌نشین دارد. پس هر یک از ما در هر موقعیت مناسب و خوبی که قرار می‌گیریم اگر خوب نقش خود را ایفا نکنیم، سریع دیگری را جایگزین خواهد کرد، و توفیق را از ما خواهد گرفت.

نظر دهید »
کیف قاپ
ارسال شده در 3 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

مثل کیف قاپ!
null
وقتی یک کیف‌قاپِ موتورسوارِ حرفه‌ای با شتاب تمام به سوی شما می‌آید چه می‌کنید؟ آغوش باز می‌کنید یا نه، پرشتاب‌تر از خود او به گوشه و کناری می‌روید تا ردّ کارش را بگیرد و برود؟
یادمان باشد خشم و عصبانیت کیف‌قاپ ماهری است که می‌آید تا سرمایه ما را که همان ایمان، انصاف و انسانیت است سرقت کند. پس تنها راه برای در امان ماندن همین است که در وقت خشم، سریع از فضای موجود فاصله بگیریم و هرگز آن را استقبال نکنیم. درست مثل ظرفی که روی اجاق جوش آمده باشد؛ یا باید اجاق را خاموش کرد یا باید ظرف را از روی اجاق برداشت و کناری گذاشت.

نظر دهید »
والیبال 
ارسال شده در 3 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

مثل والیبال!
null
توی بازی والیبال وقتی توپ را به آن طرف تور پرتاب می‌کنی از دو حال خارج نیست، یا طرف جواب می‌دهد یا نمی‌دهد. اگر جواب داد هیچ‌کدام برنده نیستید، اما اگر جواب نداد شما برنده‌اید و امتیاز خواهید گرفت.
زندگی بی‌شباهت به این بازی نیست. یعنی شما به دوست، همسایه و همسر خود خدمت می‌کنی. آن‌ها هم متقابلاً به شما احسان و لطف می‌کنند، و در این صورت هیچ‌کدام برنده نیستید، یا بهتر بگویم این بازی بازنده ندارد. اما اگر شما خدمت کردید و آن‌ها به هر دلیلی پاسخ ندادند، اینجاست که شما برنده‌اید.
این را گفتم که نگویی بشکند این دستی که نمک ندارد! تازه باید شاد و خوشحال هم باشی.

نظر دهید »
الاکلنگ
ارسال شده در 3 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

مثل الاکلنگ!
null
الاکلنگ دو طرف دارد. یک طرف یکی نشسته است که خود را پایین می‌کشد تا طرف مقابل بالا برود؛ آن‌گاه طرف مقابل هم متقابلاً چنین رفتاری خواهد کرد. یعنی هر کدام تلاش می‌کنند تا دیگری را بالا ببرند، و اینجاست که بازی معنا پیدا می‌کند و لذت‌بخش می‌شود.
می‌خواهم بگویم زندگی همچنین وضعیتی دارد. چه یک زن و شوهر، چه دو تا رفیق چه دو تا همکار، اگر هر کدام تلاش کند دیگری رشد و ارتقاء پیدا کند، آن دیگری هم همین کوشش را خواهد کرد؛ یعنی احترام احترام می‌آورد، همان‌طور که بی‌حرمتی هم بی‌حرمتی به دنبال خواهد داشت.

نظر دهید »
طنز جبهه
ارسال شده در 3 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

#طنز_جبهه

? نزد عرفا، ایثار شرک است

? سه ساعت از ظهر گذشته بود و هنوز ماشین غذا نیامده بود. گرسنگی بیداد می کرد.

? بالاخره غذا رسید. همه دور قابلمه غذا جمع شده بودند و تنها یک رزمنده هنوز مشغول عبادت بود و نیامده بود. صدایش کردند نیامد.

? یکی از بچه ها گفت: «اشکالی ندارد،‌نیاید. غذایش را بدهید من بخورم.»
با شنیدن این حرف، آن برادر عبادتش را قطع کرد و در یک چشم به هم زدن، ظرف غذا را از جلوی ما برداشت و گفت: «نزد عرفا، ایثار شرک است!!»

⏪ منبع: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

@khatere_shohada

نظر دهید »
دانه های تمشک
ارسال شده در 3 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

?ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻤﺸﮏ…

ﺑﺒﺮ ﮔﺮﺳﻨﻪ یی ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺩﻭﺍﻥ ﺩﻭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺩﺍﻟﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﯿﺐ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺭﻫﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ
ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﻤﺴﺎﺣﯽ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻫﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﻭست…!
ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﺭﺍﻩ ﺷﯿﺐ ﮔﻮﺩﺍﻝ، ﻣﺮﺩ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﺗﻪ ﺗﻤﺸﮑﯽ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﻣﮑﺚ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ …
ﺑﺎﻻ ﺑﺮﻭﻡ ﯾﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ؟ !
ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺗﻪ ﭼﻨﺪ ﺩﺍﻧﻪ ﺗﻤﺸﮏ ﺧﻮﺷﺮﻧﮓ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺍﺳﺖ ، ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :
« ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺯ ﻟﺬﺕ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻤﺸﮏ ﺑﻬﺮﻩ ﺑﺒﺮﻡ ﻭ ﺍﺯ ﻓﮑﺮ ﺑﺒﺮ ﻭ ﺗﻤﺴﺎﺡ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﺎﺷﻢ ! »
ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻤﺸﮏ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺍﻧﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺑﺒﺮ
ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺗﻤﺴﺎﺡ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﺭﻭ !
*
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﺒﺮ ﯾﮏ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺗﻮﺳﺖ ﻭ ﺗﻤﺴﺎﺡ ﯾﮏ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﮐﻪ
ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺗﻮ …
ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻤﺸﮏ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﺎﺏ !
ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ، ﻫﻤﻨﻮﺍ ﻭ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ…! ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﻭ ﺟﻠﻮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺗﻮ،
ﺳمفوﻧﯽ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺭﯾﺰﺩ

?ﺣﮑﺎﯾﺎﺕ ﺩﻓﺘﺮ ﺗﺎﺋﻮﺋﯿﺰﻡ
?ﻻﺋﻮﺗﺴﻪ
─═हई ? @dastan_kootah ? ईह═─

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 31
  • 32
  • 33
  • ...
  • 34
  • ...
  • 35
  • 36
  • 37
  • ...
  • 38
  • ...
  • 39
  • 40
  • 41
  • ...
  • 86

آخرین مطالب

  • مرحوم دولابی
  • عجیب ترین معلم دنیا
  • #نحوه_نگهداری_موادغذایی 
  • اصلاح طلب چیست؟  
  • اصلاح طلب چیست؟
  • البته با زانوی خودم
  • داریم..... اما نداریم!!
  • انتقاد رحیم پور از حوزه های علمیه و دانشگاه 
  • بخیل و کفش مهمان
  • نقشه شیطان 

آخرین نظرات

  • خورشید  
    • سمت خدا
    در ضرر آب سرد برای دندان
  • زكي زاده  
    • مائده
    در ضرر آب سرد برای دندان
  • MIMSHIN در جهت خنده، رمز خوشبختی 
  • MIMSHIN در اندیشه مثبت
  • MIMSHIN در صدام جاروبرقیه
  • زكي زاده  
    • مائده
    در خودم را به جریان زندگی سپرده‌ام
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در زمان در گذر است
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در از جهالت تا شهادت
  • متین  
    • مدرسه علمیه کوثر ورامین
    در ایرانیان از اصالت افتاده اند!!!
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در مقام مخلصین نزد خداوند
  • تســـنیم  
    • نگــــاه خـــــدا...
    در چالش نه به پلاستیک
  • زكي زاده  
    • مائده
    در ظنز جبهه (سیلی)
  • خورشید  
    • سمت خدا
    در وای بر کم فروشی
  •  
    • رنگ خدا
    • مدرسه معصومیه قیدار
    در وای بر کم فروشی
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

سمت خدا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان