سلام خدمت عزیزان قفسه بازیا
الحمدالله یه کتاب از قفسه انتخاب کردم و خوندم دو ساعت نشده تموم شد یه کتاب تقریباً 90صفحه ای
کتاب مسافر کربلا
زندگینامه و خاطرات شهید علیرضا کریمی
نوجوان 16 ساله که تو جبهه تازه به سن تکلیف رسیده و چه دست پر زندگی ابدیش رو شروع کرده
قسمتی از کتاب و علت نامگذاری کتاب ?
کی بر می گردی؟
? ? ? دفعه آخر که داشت می رفت جبهه ازش پرسیدم علیرضا جون کی بر میگردی مادر؟
صورت نازش را بلند کرد نگاهش با نگاهم جفت شد بعد سرش انداخت پایین و گفت: هر وقت که راه کربلا باز شد…
ساکشو دستش گرفت، تو انتهای کوچه دلواپسی های من ذره ذره محو شد…
عملیات والفجر یک بچم شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت ابالفضل علیه السلام
تو همون عملیات، عزیز دلم علیرضای رشیدم شهید شد.
آخ مادر جون دلم هنوز میسوزه …
شانزده سالش تازه تموم شده بود
شانزده سالم طول کشید تا آوردنش درست شب تاسوعا
وقتی برگشت اولین کاروان زائران ایرانی رفتن کربلا
آخه راه کربلا باز شده بود… ? ? ?
آخرین نظرات