سمت خدا

|خانه
همه رو روی دایره ریختن
ارسال شده در 18 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

#ضرب_المثل

#همه_را_روی_دایره_ریختن

این ضرب المثل به معنای همه اسرار خود را فاش کردن و کلیه دانسته‌های خود را بیان کردن است..

در قدیم مطربان در هر شهری چند گروه و دسته بودند که هرگروه برای خود رئیس و بزرگتری داشتند، افراد این گروه‌ها هر یک نقشی داشتند یکی دایره (‌دف) و یکی تنبک و دیگری تار یا کمانچه می‌نواخت، جوانانی هم بودند که در لباس خود یا لباس زنانه هنر رقص را در مجالس عروسی و جشن اجرا می‌کردند.

در مجالس طرب رسم بر این بود که چون اهل مجلس از هنرنمایی کسی خوششان می‌آمد به آنها انعام می‌دادند.

در پایان مجلس، گروه به دستور رئیس خود دایره‌(دف) را در وسط می‌گذرادند و هرکس آنچه انعام گرفته بود داخل آن دایره می‌ریختند، سپس رئیس پول‌ها را جمع میکرد و بین افراد گروه تقسیم میکرد

#با_فروارد_کردن_پست‌ها

#ما_را_حمایت_کنید ?

? در کانال ? داستانڪ ?
هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید ↙

http://eitaa.com/joinchat/2574188547C196ea40fc2

نظر دهید »
جاذبه امام حسن
ارسال شده در 18 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

#جاذبه_امام_حسن_علیه‌السلام

مردی از اهل شام که در اثر تبلیغات دستگاه معاویه گول خورده بود و خاندان پیامبر را دشمن می داشت، وارد مدینه شد.

در شهر امام حسن علیه السلام را دید، پیش آن حضرت آمد و شروع به ناسزا گفتن کرد و هر چه از دهانش می آمد به آن بزرگوار گفت.!

حضرت با کمال مهر و محبت به وی می نگریست. چون آن مرد از سخنان زشت فراغت یافت، امام به او سلام کرده، لبخندی زد و سپس فرمود:

ای مرد! من خیال می کنم تو در این شهر مسافر غریبی هستی و شاید هم اشتباه کرده ای، در عین حال اگر از ما طلب رضایت کنی، ما از تو راضی می شویم.

? اگر چیزی از ما بخواهی به تو می دهیم.
? اگر راهنمایی بخواهی، هدایتت می کنیم.
? اگر برای برداشتن بارت از ما یاری طلبی بارت را برمی داریم.
? اگر گرسنه هستی سیرت می کنیم.
? اگر برهنه ای لباست می دهیم.
? اگر محتاجی بی نیازت می کنیم.
? اگر آواره ای پناهت می دهیم.
? اگر حاجتی داری برآورده می کنیم و چنانچه با همه وسایل مسافرت بر خانه وارد شوی، تا هنگام رفتنت مهمان ما می شوی و ما می توانیم با کمال شوق و محبت از شما پذیرایی کنیم.

چه این که ما خانه ای وسیع و وسایل پذیرایی از هر جهت در اختیار داریم.

وقتی مرد شامی سخنان پر از مهر و محبت آن بزرگوار را شنید سخت گریست و در حال خجلت و شرمندگی عرض کرد:

گواهی می دهم که تو خلیفه خدا بر روی زمین هستی؛ (الله أعلم حیث یجعل رسالته).

و خداوند داناتر است به اینکه رسالت خویش را در کدام خانواده قرار دهد و تو ای حسن و پدرت دشمن ترین خلق خدا نزد من بودید و اکنون تو محبوب ترین خلق خدا پیش منی.

سپس مرد به خانه امام حسن علیه السلام وارد شد و هنگامی که در مدینه بود به عنوان مهمان آن حضرت پذیرایی شد و از ارادتمندان آن خاندان گردید.

? بحار ج16 ص 210

#با_فروارد_کردن_پست‌ها

#ما_را_حمایت_کنید ?

? در کانال ? داستانڪ ?
هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید ↙

http://eitaa.com/joinchat/2574188547C196ea40fc2

نظر دهید »
زنگوله ای بر گردن
ارسال شده در 18 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

#زنگوله‌ای_بر_گردن

می‌گویند آقا محمد خان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک روباه می‌تاخته، بعد آن بیچاره را می‌گرفته و دور گردنش، زنگوله‌ای آویزان می‌کرده و آخر ر‌هایش می‌کرده.!

تا اینجا ظاهراً مشکلی نیست، البته که روباه بسار دَویده، وحشت کرده، اما زنده ا‌ست؛ هم جانش را دارد، هم دُمش و هم پوستش. می‌ماند آن زنگوله!

از این به بعد روباه هر جا که برود زنگوله توی گردنش صدا می‌کند!

دیگر نمی‌تواند شکار کند، چون صدای زنگوله، شکار را فراری می‌دهد، بنابراین «گرسنه» می‌ماند.

صدای زنگوله، جفتش را هم فراری می‌دهد، پس «تنها» می‌ماند، از همه بد‌تر، صدای زنگوله، خود روباه را «آشفته» می‌کند، «آرامش»‌ را از او می‌گیرد.

این‌‌ همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش می‌آورد. فکر و خیال رهایش نمی‌کند!

زنگوله‌ای از افکار منفی، دور گردنش قلاده می‌کند، بعد خودش را گول می‌زند و فکر می‌کند که آزاد است، ولی نیست. برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آن‌ها را با خودش می‌برد، آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای یک زنگوله!

راستی هر یک از ما چقدر اسیر این زنگوله هستیم؟

#با_فروارد_کردن_پست‌ها

#ما_را_حمایت_کنید ?

? در کانال ? داستانڪ ?
هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید ↙

http://eitaa.com/joinchat/2574188547C196ea40fc2

نظر دهید »
گرگ باران دیده
ارسال شده در 18 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

#ضرب_المثل

#گرگ_بالان_دیده

تقریبا همه فارسی زبانان، حتی بزرگانی از ادب فارسی، اصطلاح ” گرگ بالان دیده ” را که کنایه از افراد آزموده ، سرد و گرم چشیده و دنیا دیده است به غلط ” گرگ باران دیده ” می گویند و می نویسند..!

به کار بردن واژه باران در این اصطلاح اساسا نادرست است، زیرا همه ی گرگ ها باران دیده هستند و اتفاقا در روزهای زمستانی و بارانی بیشتر از لانه خارج می شوند و به شکار می پردازند و اگر باران دیدن علت با تجربه شدن گرگ باشد، این شامل تقریبا همه ی حیوانات است نه فقط گرگ ها.!

شکل درست این اصطلاح گرگ بالان دیده است و معنی ” بالان"، دام و تله است و گرگی که چند بار از دشواری و خطر بالان نجات یافته باشد پختگی و آزمودگی لازم را در شکار پیدا کرده است.

#با_فروارد_کردن_پست‌ها

#ما_را_حمایت_کنید ?

? در کانال ? داستانڪ ?
هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید ↙

http://eitaa.com/joinchat/2574188547C196ea40fc2

نظر دهید »
عجایب آیه الکرسی
ارسال شده در 18 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

#عجایب_آیت‌الکرسی

«ابوبکر بن نوح» می گوید: پدرم نقل کرد:
دوستی در نهروان داشتم که یک روز برایم تعریف کرد که من عادت داشتم هر شب آیة الکرسی را می خواندم و بر در دکان و مغازه ام می دمیدم و با خیال راحت به منزلم می رفتم.

یک شب یادم رفت آیةالکرسی را به مغازه بخوانم، و به خانه رفتم و وقت خواب یادم آمد، از همان جا خواندم و به طرف مغازه ام دمیدم.

فردا صبح که به مغازه آمدم و در باز کردم، دیدم دزدی در مغازه آمده و هر چه در آنجا بوده جمع کرده، بعد متوجّه مردی شدم که در آنجا نشسته.

گفتم: تو که هستی و در اینجا چه کار داری؟

گفت: داد نزن من چیزی از تو نبرده ام، نگاه کن تمام متاع تو موجود است، من اینها را بستم و همینکه خواستم بردارم وببرم در مغازه را پیدا نمی کردم، تا اثاثها را زمین می گذاشتم در را نشان می کردم باز تا می خواستم ببرم دیوار می شد.

خلاصه شب را تا صبح به این بلا بسر بردم تا اینکه تو در را باز کردی، حالا اگر می توانی مرا عفو کن، زیرا من توبه کردم و چیزی هم از تو نبرده ام.
من هم دست از او برداشتم و خدا را شکر کردم.

? شفا و درمان با قرآن ، ص 50

#با_فروارد_کردن_پست‌ها

#ما_را_حمایت_کنید ?

? در کانال ? داستانڪ ?
هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید ↙

http://eitaa.com/joinchat/2574188547C196ea40fc2

نظر دهید »
کار از محکم کاری
ارسال شده در 18 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

#ضرب_المثل

#کار_از_محکم_کاری_عیب_نمی‌کند

کنایه از وسواس و محکم کاری بیش از اندازه در کارها..

روزی روزگاری، ملانصرالدین که با رفتارهای عجیب و غریبش خیلی معروف است، در باغچه‌ی گوشه‌ی حیاط خانه‌اش چند ساقه مو را قلمه زد.

ملا چند هفته‌ای از آنها مراقبت کرد تا جوانه زدند و تبدیل به نهال درخت انگور شدند.

ملانصرالدین که خیلی خوشحال بود و توانسته بود نتیجه‌ی زحمتش را ببیند، ذوق زده شده بوده و از نهال‌ها به شدت مراقبت می‌کرد.

او هر روز غروب وقتی که آفتاب غروب می‌کرد نهالها را از باغچه خارج می‌کرد و به انباری خانه می‌برد و همه‌ی آنها را به ترتیب می‌چید و فردا صبح با طلوع خورشید دوباره تک تک نهالها را می‌آورد و در باغچه کنار حیاط خانه‌اش می‌کاشت.!

آوازه‌ی این سبک باغداری ملانصرالدین در شهر پیچید، یکی از دوستانش که این شایعات را باور نداشت، یک روز عصر به قصد میهمانی به خانه‌ی ملانصرالدین رفت و هنگامی که وارد خانه ملا شد کم کم غروب می‌شد و ملا داشت تک تک نهالها را از باغچه خارج می‌کرد.

دوستش در حیاط نشسته بود و کارهای او را نگاه می‌کرد، مرد آن شب را در کنار ملا ماند و فردا صبح بعد از نماز دید ملا لباس‌های کارش را پوشید و دوباره به انبار رفت تا نهال‌ها را بیاورد و دوباره آنها را کاشت و رفت لب حوض تا دستهایش را بشوید.

دوست ملا که تا پایان کارهای او سکوت کرده بود به سراغش رفت و گفت:

ملا خسته نباشی، ولی چرا این کار را می‌کنی.؟! این کاشت و برداشت روزانه‌ی تو باعث خراب شدن و از بین رفتن نهالهایت می‌شود.

ملا لبخندی زد و گفت: تو فکر می‌کنی من نمی‌دانم ولی چه کنم؟ کار از محکم کاری عیب نمی‌کند، من فقط می‌خواهم از نهال‌ها مراقبت کنم.

#با_فروارد_کردن_پست‌ها

#ما_را_حمایت_کنید ?

? در کانال ? داستانڪ ?
هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید ↙

http://eitaa.com/joinchat/2574188547C196ea40fc2

نظر دهید »
آقای من
ارسال شده در 18 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

? ? ? ?
? ? ?
? ?

#دلنوشته

” یــا صاحـــب الـــزمــــان “

آقای مـن !
مــولای مـن !
از قـدیــم گفته انـد :
” خلایـــق هــرچه لـــایــق ” بی راه نگـــفـته انــد .
اقرار مـــی ڪنیم هنوز لیـــاقت حضور در محـــضر شما را پیدا نڪرده ایــــم
ڪه اگرغیـــر از این بـــود
هم اینـــک در زمان ظهـور و در حـــضور شما به سرمی بردیـــم .
” از ماســت ڪه برماســــت “
آری، ما مـــستحق بلــــای غیبـــتیـم ؛
سزاوار چنــیـن سرنوشــتی هستـــیم ؛
تــو را نخواســته ایم ؛ به بی امامـــی ” عــادت ” ڪـرده ایم ؛
هنــوز باورمان نــشــده

” تا نیایی گره از ڪـار بشر وا نــشــود “

? ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ ?

نظر دهید »
عجیب ولی واقعی
ارسال شده در 18 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

? ? عجیب ولی واقعی:

? چند سال قبل که یکی از شهدای مدافع حرم را به معراج شهدای تهران آورده بودند به خانواده اش اطلاع دادند که برای دیدن شهید می تونند به معراج شهدا مراجعه کنند.

وقتی خانواده شهید به معراج شهدا مراجعه کردند مسئولین معراج شهدا بهشون اعلام کردند که متاسفانه شهید اشتباها به مشهد فرستاده شده و منتظر بمانید تا بعد از برگرداندن شهید از مشهد مجدد به شما اطلاع بدیم.

? اما خانواده شهید اعلام کردند اصلا اشتباهی در کار نبوده و شما مرتکب اشتباهی نشدید بلکه این خواست خود شهید بوده که به مشهد بره

? چون چند روز دیگه شهادت امام رضا (ع ) هست و شهید ما در طول زندگی اش هر سال در روز شهادت امام رضا هر طوری که بود خودش را به مشهد می رسوند و امسال هم به این طریق خودش را به مشهد رسانده.

? شادی روح شهدا صلوات

? ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج ?
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نظر دهید »
آفتابه جهنم
ارسال شده در 18 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

#طنز_جبهه

? آفتابه مهاجم

? بین تانکر آب تا دستشویی فاصله بود. آفتابه را پر کرده بود و داشت می دوید. صدای سوتی شنید و دراز کشید. آب ریخت روی زمین ولی از خمپاره خبری نبود.

? برگشت دوباره پرش کرد و باز صدای سوت و همان ماجرا. باز هم داشت تکرار می کرد که یکی فهمید ماجرا از چه قرار است. موقع دویدن باد می پیچید تو لوله آفتابه سوت می کشید.

⏪ منبع: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

@khatere_shohad

نظر دهید »
پلیکان نباشیم 
ارسال شده در 18 آبان 1397 توسط خورشید در بدون موضوع

? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?

? #پلیکان_نباشیم! ?

می گویند پلیکانی در زمستان سرد و برفی برای جوجه هایش غذا گیر نمی آورد. ناچار با منقارش از گوشت تنش می کَند و توی دهان جوجه هایش می گذاشت. آنقدر این کار را کرد تا ضعیف شد و مُرد. یکی از جوجه ها گفت:
آخیش! راحت شدیم از بس غذای تکراری خوردیم:
وقتی فداکاری می کنیم، انتظار داریم در مقابلش ناسپاسی نبینیم اما بیشتر اوقات می بینیم. مرز میان ناسپاسی و خودخواهی باریک است. هر دو جزو صفت های بد به شمار می روند اما هر آدمی حق دارد زندگی کند. حق دارد خودخواه باشد. کسی برای فداکاری بی اندازه هم مدال نمی دهد. عموماً آدم های خیلی فداکار در تنهایی شان گله می کنند از ناسپاسی اما ترجیح می دهند فداکار شناخته شوند تا آدمی که به فکر خودش است.
گاهی به فکر خودتان باشید. از زندگی تان لذت ببرید. اینطور در گذر زمان کمتر پشیمان می شوید. کسی برای فداکاری بی اندازه به آدم مدال نمی دهد.

======================

http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727

#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان ?
======================

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 21
  • ...
  • 22
  • 23
  • 24
  • ...
  • 86

آخرین مطالب

  • مرحوم دولابی
  • عجیب ترین معلم دنیا
  • #نحوه_نگهداری_موادغذایی 
  • اصلاح طلب چیست؟  
  • اصلاح طلب چیست؟
  • البته با زانوی خودم
  • داریم..... اما نداریم!!
  • انتقاد رحیم پور از حوزه های علمیه و دانشگاه 
  • بخیل و کفش مهمان
  • نقشه شیطان 

آخرین نظرات

  • خورشید  
    • سمت خدا
    در ضرر آب سرد برای دندان
  • زكي زاده  
    • مائده
    در ضرر آب سرد برای دندان
  • MIMSHIN در جهت خنده، رمز خوشبختی 
  • MIMSHIN در اندیشه مثبت
  • MIMSHIN در صدام جاروبرقیه
  • زكي زاده  
    • مائده
    در خودم را به جریان زندگی سپرده‌ام
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در زمان در گذر است
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در از جهالت تا شهادت
  • متین  
    • مدرسه علمیه کوثر ورامین
    در ایرانیان از اصالت افتاده اند!!!
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در مقام مخلصین نزد خداوند
  • تســـنیم  
    • نگــــاه خـــــدا...
    در چالش نه به پلاستیک
  • زكي زاده  
    • مائده
    در ظنز جبهه (سیلی)
  • خورشید  
    • سمت خدا
    در وای بر کم فروشی
  •  
    • رنگ خدا
    • مدرسه معصومیه قیدار
    در وای بر کم فروشی
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

سمت خدا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان