آفتاب و مهتاب
? آفتاب و مهتاب
پیری، از مریدان خود پرسید: هیچ کاری و اثری از شما سر زده است که سودی برای دیگری داشته باشد؟
یکی گفت: من امیر بودم. گدایی به در خانه من آمد. چیزی خواست. من جامه خود و انگشتر ملوکانه به او دادم و او را بر تخت شاهی نشاندم و خود به حلقه درویشان پیوستم.
دیگری گفت: از جایی می گذشتم. یکی را گرفته بودند و می خواستند که دستش را ببرند. من دست خود فدا کردم و اینک یک دست ندارم.
پیر گفت: شما آنچه کردید در حق دو شخص معین کردید. مؤمن چون آفتاب و مهتاب است که منفعت او به همگان می رسد و کسی از او بی نصیب نیست. آیا چنین منفعتی از شما به خلق خدا رسیده است؟
✍ شیخ ابوالحسن خرقانی
@Dastanhaykotah
آخرین نظرات