القصه! دراز کشیده بودم و هنوز سنگین نشده بود چشمم که به یکی از همراهان گفتم: «خدایی اگر در میدان انقلاب تهران، یک عراقی جلوی مرا بگیرد که «زائر مشهدم و فقط میخواهم 2 ساعت در خانه تو در این شهر، استراحت بکنم؛ آیا راهم میدهی یا نه؟!» چیست پاسخ من!» و راستش همان جا حتم کردم که این خصوصیت عجیب و غریب که میهمان را در مقام عمل، تاج سر خود بدانی و حمام و حوله و بگو تمام خانه خود را در اختیارش بگذاری، تنها و تنها مختص عراقیهاست، آن هم به واسطه تأثیر همنشینی با مظاهر وفایی چون حسین و عباس! و تازه آخرش کلی هم شرمنده باشی که «ببخشید اگر این چند ساعت به شما بد گذشت!» و تأکید مؤکد که «نامردی اگر باز بیایی کربلا و سری به ما نزنی و ما را قابل ندانی! به خدا بیشتر از این برنیامد از دستم! سال بعد به خود آقا قول دادهام که تعداد حمامها را اقلا 2 برابر کنم! کمی بدهی دارم و الا همین امسال ساخته بودمشان!» یعنی همین الان هم دارم خجالت میکشم از روی سیدمحمد! ببین چیست مقدار خجلت حقیر از روی مبارک امام عاشورا! آیا من مستحق این همه لطف بیحد هستم که سیدمحمد کنار دامادها و پسرهایش بنا کند ماساژ پاهایم؟! و مگر چنین صحنههایی را در کجای این عالم میتوان سراغ گرفت الا در راه زیارت اربعین؟! و تو ببین «این حسین کیست که» این همه به حرمت او، قدر و منزلت دارد زائرش، ولو زائر روسیاهی چون حقیر! جا دارد همه جامعهشناسان آثار خود را در آتش بیندازند، اگر هنوز کربلا نرفتهاند و اگر هنوز زائر اربعین نشدهاند! سیدمحمد میگفت: «حاضرم جانم را هم بدهم، بلکه خم به ابروی زائری نیاید، به روح عباس!» دست را بگذار روی سینهات و سر را خم کن و دل را ببر کربلا و بگو: «السلام علیک یا اباعبدالله»!
#زیارت_اربعین
#حسین_قدیانی
آیا راهم میدهی یا نه؟!
آخرین نظرات