بر در گذار و داخل شو
? بایزید بسطامی شبی با خدای خود خلوت کرد آتش عشق خدا در درونش زبانه می کشید و مرتب گریه می کرد.
از روی درماندگی زبان به شِکوه گشود و گفت بارخدایا تا به کی در آتش عشق تو سوزم؟
به سویش ندا آمد که ای بایزید هنوز توییِ تو، همراه توست.
اگر خواهی که به ما رسی خود را بر در بگذار و داخل شو…
─═हई ? @dastan_kootah ? ईह═─
آخرین نظرات