? برشی از کتاب #سربلنــد
? تا نشستم توی ماشین ? دیدم یک عالمه ماشین آمده برای #عروسکشان. بااینکه ماشین را گل نزده بودیم ? . شب از خانه پدرم ? تا خانه خودمان پیاده میرفتیم. آمده بودند برای #جبران مافات.
? دل محسن به این کار #رضا_نمیداد. وقتی دید خیلی جیغ جیغ میکنند و بوق میزنند گفت:پایهای همشون رو بپیچونیم⁉️ گفتم:گناه دارن! گفت:نه #باحاله. ?
? لای ماشینها پیچید توی یک #فرعی. دوتا از ماشینها خیلی سیریش بودند. کم نیاورد. پارا گذاشت روی #گاز. با سرعت وسط شلوغیها قالشان گذاشت ? . تا #اذان مغرب پخش شد کنار خیابان ایستاد که بیا برای هم #دعاکنیم!
? زرنگی کرد. گفت من دعا میکنم تو #آمین بگو. همان اول #آرزوی_شهادت و روسفیدشدن کرد. توی"اشهد ان علیا ولی الله” طلب شهادت ? کرد. اشکم جاری شد ? . دستمال از جیبش بیرون آورد و با شوخی گفت:این همه پول ? #آرایشگاه دادم تو داری همه رو خراب میکنی! گفتم:انشاءالله چیزی که میخوای برات رقم بخوره ولی #شرط_داره.
? گفت:یعنی چی⁉️ردیف کردم:اگه دعاکردم #شهیدبشی ✓باید بیای ببینمت… ✓باید بتونم حست کنم… ✓باید دستام رو بگیری…سرش را خاراند و کمی فکرکرد:اگه شد #چشم…
گفتم: یعنی چی اگه شد☹️؟!
? گفت:خب من که از #اون_طرف خبر ندارم.گفتم: تازه هنوزم هست. باید #بعدشهادت سالم برگردی باید #صورتت رو ببینم.بعد خیلی جدی نشستم و چشم انداختم توی چشمش ? : حوری موری هم ممنوع ? ! نیام #بهشت ببینم دور هم گرم گرفتین و بگوبخند راه انداختین! نیای تو خوابم ببینم با #لباس_سفید دست تو دست #حوری قدم میزنی!
? غش غش میخندید ? . گفتم:میخندی؟ دارم جدی میگم!صدایش را نازک کرد: دلم میخواد تو بهشت هم #عروس_خودم باشی. اونجام مال من باشی ? .دعاکردیم خدا بهمان یک #پسر بدهد ? . نهیب زدم بر سرش: ببین اگه بچهمون #دختر بشه نمیذارم بری شهید بشی ها! باید برام یه مرد بذاری و بری.
? دعاکرد پسرمان #صالح و سالم باشد که آخر و عاقبت با یاری #امامزمان(عج) شهید شود ? . سرِ اینکه قیافه و رنگ و رخسارش به کداممان برود کلی مسخره بازی درآوردیم☺️.
? ? ? ?
✔️ @golestanekhaterat
آخرین نظرات