زیبایی به چه قیمتسی
? زیبایی به چه قیمتی
دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :
اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم”
دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت:
یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا…
و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد و گفت:
نه… خدا نکنه…اصلآ کفش نمی خوام
─═हई ? @dastan_kootah ? ईह═─
آخرین نظرات