? فرمان شگفت
ابو عبدالله محمد بن خفیف شیرازی، معروف به شیخ کبیر، را دو مرید بود که هر دو احمد نام داشتند. یکی را احمد بزرگ تر می گفتند و دیگری را احمد کوچک تر. شیخ به احمد کوچک تر، توجه و عنایت بیش تری داشت.
یاران، از این عنایت خبر داشتند و بر آن رشک می بردند. نزد شیخ آمده، گفتند: احمد بزرگ تر، بسی ریاضت کشیده و منازل سلوک را پیموده است، چرا او را دوست تر نمی داری؟ شیخ گفت: آن دو را بیازمایم که مقامشان بر همگان آشکار شود.
روزی احمد بزرگ تر را گفت: یا احمد! این شتر را برگیر و بر بام خانه ما ببر. احمد بزرگ تر گفت: یا شیخ! شتر بر بام چگونه توان برد؟ شیخ گفت: از آن در گذر، که راست گفتی.
پس از آن احمد کوچک تر گفت: این شتر بر بام بر. احمد کوچک تر، در همان دم کمر بست و آستین بالا زد و به زیر شتر رفت که او را بالا برد و به بام آرد. هر چه نیرو به کار گرفت و سعی کرد، نتوانست. شیخ به او فرمان داد که رها کند، و گفت: آنچه می خواستم، ظاهر شد.
اصحاب گفتند: آنچه بر شیخ آشکار شد، بر ما هنوز پنهان است. شیخ گفت: از آن دو، یکی به توان خود نگریست نه به فرمان ما. دیگری به فرمان ما اندیشید، نه به توان خود. باید که به وظیفه اندیشید و بر آن قیام کرد، نه به زحمت و رنج آن.
خدای نیز از بندگان خواهد که به تکلیف خود قیام کنند و چون به تکلیف و احکام، روی آورند و به کار بندند، او را فرمان برده اند و سزاوار صواب اند؛ اگر چه از عهده برنیایند. و البته خداوند به ناممکن فرمان ندهد.
? #تذکرة_الاولیاء
✍ عطار نیشابوری
@Dastanhaykotah
آخرین نظرات