مثل امضای دوم!
null
بعضی چکها دو امضا دارند و تا امضای دوم نباشد، نقد نمیشوند؛ حتی اگر به جای امضای دوم تمام اهل بازار هم امضا کنند، هیچ فایدهای ندارد. بانک فقط صاحب امضا را میشناسد.
حال، اتفاقاتی که برای من و تو در زندگی قرار است بیفتد مثل چک دو امضا میماند؛ یک امضای آن خواست ماست و یک امضای دیگرش خواست خداست؛ تا او نخواهد هیچ امکان ندارد، هر چند همه بخواهند.
«در نیفتد هیچ برگی از درخت
بی قضا و حکم آن سلطان بخت»
پس اگر کسی تو را تهدید کرد و گفت: آبرویت را میریزم. سکه یک پولت میکنم. کاری میکنم که سنگ روی یخ شوی. بلایی سرت میآورم که مرغهای آسمان به حالت گریه کنند…
هیچ نترس! چون این چک دو امضا دارد، و امضای دوم مال خداست؛ یعنی او هم باید بخواهد تا آبروی تو ریخته شود، و او یا نمیخواهد یا اگر هم بخواهد هرچه باشد به سود توست.
«هر چه آن خسرو کند شیرین بود»
درست مثل آن مادر روستایی که کنار چشمه ظرفهای مسی را اول گلمالی میکند و همین کار ظرفها را شفاف میکند.
خدا هم گاهی ما را گلمالی میکند؛ اما این به خاطر آن است که یک شفافیت و نورانیتی بدهد.
پس، در هر حال سود با توست، فقط به یک شرط؛ آن هم اینکه تو از راه صحیح و صواب فاصله نگیری بلکه دقیقاً به وظیفه خود عمل کنی.
و به همین خاطر بود که وجود نازنین سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا پیوسته میفرمود:
«ما شاء الله»
یعنی هر چه خدا خواست، همان میشود.
یعنی یزید و هواداران او تنها حق یک امضا را دارند، و آنها امضا کردند تا من خوار و خفیف شوم، اما کافی نیست؛ یعنی تا امضای دوم که همان خواست خداست نباشد هیچ امکان ندارد.
و راستی اگر همین حقیقت در زندگی ما وارد شود، چه آرامشی به دست میآید.
یعنی انسان باور کند که هیچ اتفاقی در زندگی ما نمیافتد و هیچ کس نمیتواند به ما آسیبی برساند مگر آنکه خدا بخواهد.
و اگر خدا بخواهد سراسر سود و سعادت است.
«تا نخواهد او، نخواهد هیچکس»
مثل امضای دوم
آخرین نظرات