مثل بچههای مؤدب!
null
وقتی در محفلی شربت، شیرینی و یا شکلاتی پیش روی بچههای مؤدب و آدابدان گرفته و به آنها تعارف میکنند، هرگز دست دراز نمیکنند؛ مگر آنکه پدر یا مادر با اشارهی چشم و یا سخن نرم خود به آنها اجازه دهند.
اولیاء خدا هم اینگونهاند.
«موسیا آدابدانان دیگرند»
یعنی بر خلاف ما هر گاه لذت یا عیشی سر راه ایشان سبز شود، پیش از اینکه به سراغ آن بروند گوش جان به کلام حق تعالی میسپارند. اگر او اجازه داد خود را مجاز میدانند و گرنه هرگز خود را به آن نمیآلایند.
درست همان کاری که یوسف کرد.
یوسف دید که این لذتی که در وجود زلیخاست از آن لذتهایی است که خداوند هیچ خوش ندارد، از اینرو حتی به ذهن خود هم خطور نداد، تا چه رسد به اینکه به سوی آن خیز بردارد و اقدامی کند.
و قرآن همین حقیقت را چه زیبا باز میگوید:
زلیخا قصد کرد و تصمیم گرفت تا از یوسف کامجویی کند و یوسف هم همین قصد را میکرد، اگر برهان و دلیل پروردگارش را نادیده میگرفت.
یعنی یوسف دلیل داشت و دلیل او عقل و معرفت او بود که بر اساس آن خوب میدانست که خداوند از چنین لذتی بیزار است، از اینرو از آن فاصله گرفت.
البته ما هم از این دلیلها فراوان داریم، اما تفاوتی که ما با یوسف داریم این است که او دید، یعنی توجه کرد اما ما نادیده میگیریم.
مثل بچه های مودب
آخرین نظرات