مثل شکوفههای بهار!
null
در بهار اگر بوتهها به گل نشستهاند، اگر درختان جامه سبز و لطیف به تن دارند، به راحتی به اینجا نرسیدهاند…
«به راحتی نرسید هر که زحمتی نکشید»
یعنی سرماهای سختی پشت سر گذاشتند و برف و باران و رگبار تگرگها را تحمل کردند؛ گاهی حتی شاخههاشان هم شکست، اما خم به ابرو نیاورده، بلکه پای بر جا ایستاده و ایستادگی کردند.
«هزار نکته ز باران و برف میگوید
شکوفهای که به فصل بهار در چمن است»
حال ما هم اگر سختیها را تحمل کنیم، یک روزی سبز میشویم، یک روزی بهاری میشویم، یک روزی تماشایی میشویم.
مثل شاخههای گیلاس!
null
به شاخههای گیلاس نگاه کن! چوباند؛ اما در فصل بهار از دل آنها شکوفههای نرم و سپید و لطیف و زیبا بیرون میزند.
آدمی وقتی اینها را میبیند یک دنیا امید میشود.
چون خدایی که میتواند از دل اینهمه چوب خشک، این شکوفههای لطیف و زیبا را بیرون بکشد، پس از وجود خشک و خشن ما هم میتواند گلهای زیبای اخلاق بیرون بکشد.
حافظ وقتی این صحنهها را میدید، روی همین نکته اشاره میکرد و میگفت:
«آنکه رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد»
مثل بهار!
null
خداست که به بهار میگوید: برو غنچهها را گل کن! برو شکوفهها را شکوفا کن!
«بهار از دکهی من حُلّه گیرد
شکوفه باشد از من یادگاری»
اصلاً هر اتفاق خوش و خوشایندی که در عالم میافتد به امضای خداست.
تمام زیباییها در دستور و توجه خداوند ریشه دارد.
«ما به دریا حکم طوفان میدهیم
ما به سیل و موج فرمان میدهیم
سوزن ما دوخت هر جا هر چه دوخت
ز آتش ما سوخت هر شمعی که سوخت
رودها از خود نه طغیان میکنند
آنچه میگوییم ما، آن میکنند»
پس تو هم ای آدمی! اگر دست خود را به دست ما بدهی تو هم شمع میشوی، تو هم سبز میشوی، تو هم بهار و بهاری میشوی، تو هم مایهی روشنی خود و دیگران خواهی شد.
مثل خاک!
null
در فصل بهار یک سنگ پیدا نمیکنی که سبز شده باشد، چرا؟ چون سنگ خودش را گرفته است.
اما خاک را ببین چه گلهای رنگارنگی که از دل آن بر میدمد، چرا؟ چون خودش را نگرفته است.
«در بهاران کی شود سر سبز رنگ
خاک شو تا گل برویی رنگ رنگ
سالها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را یک زمانی خاک باش»
تو سالها خود را گرفتی و به جایی نرسیدی. حالا یک مدتی بیا و خاکی باش، افتاده باش، وگرنه، اگر خودت را بگیری هیچ نسیمی و هیچ بهاری نمیتواند تو را سبز و شکوفا کند؛ نه خدا، نه پیامبران او، و نه اولیای حق، و نه کتابهای آسمانی.
این است که اهل جهنم در قیامت مینالند که:
ای کاش ما خاک بودیم!
یعنی ای کاش انسانهای خاکی و افتادهای بودیم.
ای کاش ما هم تواضع پیشه میکردیم.
مثل نعنا!
null
نعنایی که توی سبد سبزی فروش است، حتی اگر یک برگ هم از آن بچینی، جایش هرگز سبز نمیشود. اما همین نعنا وقتی توی باغچه است و ریشه در خاک دارد حتی اگر ساقهاش را هم بچینی باز سبز میشود؛ زیادتر میشود که کمتر نمیشود. پس هر چه میخواهی نعنا بچین! اصلاً اگر میخواهی بیشتر شود باید بچینی!
حال، ما هم چیزی شبیه نعناییم اگر اهل بخشش باشیم به شرط اینکه بخششهای ما ریشه در خدا داشته باشد و بریده از او نباشد، یعنی با انگیزههای الهی ببخشیم باور کنید چیزی که از دست نمیدهیم هیچ، بلکه برخوردارتر هم خواهیم شد.
و این حقیقتی است که امیرالمؤمنین علی(ع) از آن پرده بر میدارد:
«اِستَنزِلُوا الرِزقَ بِالصَدَقَةِ»
رزق و روزی را با صدقه و بخشش فرود آورید.
یعنی تو وقتی از پول، و از اعتبار و از قدرت خود مایه میگذاری، این خود موجب فرود آمدن رزق و روزی خواهد شد.
? کارت عروسی جالب , پدری دخترش را عروس کرد و در کارت ارسالی خود این را نوشت
به نام خداوند ایران زمین
” ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻛﻪ ﺟﻬﺎن ﺩﺭ ﻛﻒ ﺍﻗﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻛﺴﻲ ﺑﺎﺵ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ” .
ﺩﻭﺷﻴﺰﻩ ….ﻭ ﺁﻗﺎﻱ ….. ﺑﻪ ﻋﻘﺪ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﻧﺪ ! ﺑﻨﺎ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﺟﺸﻦ ﺑﺎﺷﻜﻮﻫﻲ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﻴﻢ ﻭﻟﻲ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ﺑﻮﺩﺟﻪ ﺟﺸﻦ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﻴﻢ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺗﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﻨﻨﺪ , ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺟﺸﻨﻲ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ . ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﺕ ﺟﻬﺖ ﺍﻃﻼﻉ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪ … ﮔﺮ ﭼﻪ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﺍﺭﺗﺎﻥ ﻣﺤﺮﻭﻣﻴﻢ ﻭﻟﻲ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﻳﻢ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺧﺪﺍﭘﺴﻨﺪﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﭙﺴﻨدید
#زندگے به سبڪ شـــهدا
نقل هـــمسر شــــهید :
در اولیڹ جلسهاے ڪہ با هم صــحبت ڪردیم؛ ? بےمقدمہ دو شرط براے ازدواجماڹ مـــطرح ڪرد، ?
? شرط اول مقید بودڹ به نــماز، ? مخصوصا نماز صـــبح بود ⏰ و دوݥ رعایٺ حــجاب. ?
همین حقیقٺ بود ڪہ مـــرا بہ سوے ناصر جذب ڪرد؛❤️ در دوره و زمانهاے
ڪہ جوانها ڪمتر دغدغههایے از ایڹ دسٺ دارند؛ ? یک پسر 21 سالہ
شرط ازدواجش را نماز گذاشٺ☺️ و ایڹ خیلی برایم مـــهم بود….
? شــهید ناصر مسلمے سواری ?
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
@golestanekhaterat ──┅═ঊঈ ? ঊঈ═┅──
#زندگے به سبڪ شـــهدا
نقل هـــمسر شــــهید :
در اولیڹ جلسهاے ڪہ با هم صــحبت ڪردیم؛ ? بےمقدمہ دو شرط براے ازدواجماڹ مـــطرح ڪرد، ?
? شرط اول مقید بودڹ به نــماز، ? مخصوصا نماز صـــبح بود ⏰ و دوݥ رعایٺ حــجاب. ?
همین حقیقٺ بود ڪہ مـــرا بہ سوے ناصر جذب ڪرد؛❤️ در دوره و زمانهاے
ڪہ جوانها ڪمتر دغدغههایے از ایڹ دسٺ دارند؛ ? یک پسر 21 سالہ
شرط ازدواجش را نماز گذاشٺ☺️ و ایڹ خیلی برایم مـــهم بود….
? شــهید ناصر مسلمے سواری ?
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
@golestanekhaterat ──┅═ঊঈ ? ঊঈ═┅──
اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته، چهره ای بود با لبخند آراسته شده…
بسیار هم بذله گو و اهل شوخی و خنده بود…
رفاقت با او هیچکس را خسته نمی کرد.در این شوخی ها نیز دقت می کرد که گناه از او سر نزند…
❃↫ ? « بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن » ?
✫⇠ #خاطرات_شهید_کاظم_عبدالامیر
قسمت: 1⃣
✍ سابقه دشمنی صدام با ایران
? من کاظم عبدالامیر مزهر النجار زندان بان عراقی از استان بابل استان مصیب هستم …
? در عراق هرکس که میخواست درسش را ادامه بدهد و تحصیل کند و یا حتی واحد مسکونی به او تعلق گیرد، تا زمانی که نامش را به عنوان شخص بعثی ننوشته باشد، نمیتوانست این کار را انجام دهد.
? یا برای اعزام به خارج تا کسی پدرش بعثی نباشد اجازه خروج و ادامه تحصیل نداشت. لذا برای این که کارمان راه بیافتد، مجبور بودیم عضو حزب بعث شویم.
? قبل از سن 18 سالگی، بکر امور را در دست داشته و صدام معاونش بود. از همان زمان صدام امور را در دست گرفته بود و اداره میکرد و در حقیقت برای رسیدن به پست ریاست جمهوری طرحریزی میکرد. در همین زمان ما با صدام آشنا شدیم و از افکار او اطلاع پیدا کردیم.
? تا زمان سال 1979 که صدام به حزب جمهوری رسید، یکی از اهداف کلانش این بود که فکر شیعه را در کشور نابود کند و آن زمانی که محمدباقر صدر میخواست انقلاب کند، به دلیل شرایطی که وجود داشت و صدام مورد حمایت همسایگانش قرار میگرفت از جمله کشورهای عربی و عربستانی سعودی،
? شهید صدر نتوانست انقلابش را به پیش ببرد و از همان زمان صدام تصمیم گرفت ایرانیها و آنها را که اصالتاً ایرانی هستند، از کشور خارج کند و از آن زمان، ما صدام را شناختیم که یک تروریست به تمام معنا و ضد انسانیت است…
ادامہ دارد …
منبع:
http://babajang.blogfa.com/post/50
? جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات ?
@khatere_shohada
آخرین نظرات