❤️قدیما بیسکویت هاهم با وفابودند «مادر» ! اما الآن بیسکویت هاهم بی وفاشدن «های بای»…!! نیومده میره……. سلام خداحافظ نمیدونم قد ما کوتاه بود یا قدیما برف بیشتر میومد!! نمیدونم دل ما خوش بود یا قدیما بیشترخوش میگذشت!! نمیدونم سلامتی بیشتر… بیشتر »
آرشیو برای: "آبان 1397, 19"
#چه_کسی_بهشتی_است_چه_کسی_جهنمی نقل است که روزی معاویه برای نماز در مسجد آماده می شد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر #غرور انداخت #عمروعاص که در نزدیکی او ایستاده بود ، در گوشش نجوا کرد که بی دلیل مغرور نشو! اینها اگر عقل… بیشتر »
#همنشین_حضرت_داوود_در_بهشت روزی حضرت داود علیه السلام در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در #بهشت ببیند. ندا رسید یا داوود فردا صبح از در دروازه بیرون برو ، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی ، او #همنشین تو در بهشت است روز بعد حضرت… بیشتر »
✅ خاطره ای زیبا از سیلی خوردن محافظ امام خامنه ای! در یکی از ملاقات های عمومی حضرت آقا، جمعیت فشردهای توی حسینیه نِشسته بودن و به صحبتای ایشون گوش میدادن و من جلوی جمعیت، بین آقا و صف اوّل وایساده بودم. اون روز، بین سخنرانی حضرت آقا، بارها نگاهم به… بیشتر »
#فوق_العاده #حتما_بخونید_و_از_دستش_ندید ? داستان طلبه ای که 15سال نان خشک میخورد ❗ ❗ در زمان میرزای شیرازی طلبه ای با لباس کهنه بر درخانه اش آمد و گفت: میرزا را کاردارم. مردم گفتند: میرزا بر مجتهدین وقت ندارد آن موقع تو آمده ای و میگویی میرزا را کار… بیشتر »
#داستان_شگفت_حمال_تبریزی #فوق_العاده فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد. یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه… بیشتر »
#داستانهای_ڪوتاه #بهلول_و_مرد_فقیه آورده اند که فقیهی مشهور از اهل خراسان وارد بغداد شد و چون هارون الرشید شنید که آن مرد به شهر بغداد آمده او را به دارالخلافه طلبید . آن مرد نزد هارون الرشید رفت، خلیفه مقدم او را گرامی داشت و با عزت او را نزدیک خود… بیشتر »
#فوق_العاده #حتما_بخونید_و_از_دستش_ندید ماجرای نبش قبر #حضرت_رقیّه(ع) در سال 1242 شمسی عالم بزرگوار مرحوم آیتالله علامه “ملاّ محمّد هاشم خراسانی” * مینویسد: عالم جلیل شیخ محمّدعلی شامی که از جمله علمای نجف اشرف بود به حقیر فرمود: جدّ مادری… بیشتر »
#فوقالعاده #ماجرای_نماز_بدون_وضوی_امام_جماعت دکتر حسام الدین آشنا در یادداشتی نوشت: حدود 20 سال پیش منزل ما خیابان 17 شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم یش نماز مسجد حاج آقایی بود بنام… بیشتر »
#فوقالعاده #ماجرای_نماز_بدون_وضوی_امام_جماعت دکتر حسام الدین آشنا در یادداشتی نوشت: حدود 20 سال پیش منزل ما خیابان 17 شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم یش نماز مسجد حاج آقایی بود بنام… بیشتر »
#داستانهای_الغدیر_تجلی_علی_علیه_اسلام ? مورچه ای که بر سر راه سلیمان نبی آمد نر بود یا ماده ⁉️ ? ? شیخ احمد جامی، عالم اهل سنت بر بالای منبر گفت: مردم هر چه میخواهید از من بپرسید. زنی فریاد زد: ای مرد! ادعای بیهوده نکن! خداوند رسوایت خواهد کرد.هیچ کس جز… بیشتر »
#داستانهای_الغدیر_تجلی_علی_علیه_اسلام ? مورچه ای که بر سر راه سلیمان نبی آمد نر بود یا ماده ⁉️ ? ? شیخ احمد جامی، عالم اهل سنت بر بالای منبر گفت: مردم هر چه میخواهید از من بپرسید. زنی فریاد زد: ای مرد! ادعای بیهوده نکن! خداوند رسوایت خواهد کرد.هیچ کس جز… بیشتر »
در زمان حضرت صادق علیه السلام زن زانیه ای بود که هر وقت بچه ای از طریق نامشروع متولد می کرد، او را به تنوری می انداخت و می سوزاند! تا اینکه اجل آن زن رسید و او مرد، اقربا و خویشان او، زن را غسل و کفن کردند و برایش نماز… بیشتر »
#بچه_خمیره_خدا_کریمه تاجری بود عقیم، هرچه زن می گرفت بچه دار نمی شد و زنها را روی اصل نزاییدن با زور طلاق می داد، بعد از اینکه چند زن گرفت و طلاق داد، دختری را عقد کرد. این دختر مادری داشت آتشپاره و خیلی زرنگ، دختر که به خانه تاجر رفت یک هفته بعد از آن… بیشتر »
#شیطنت_بدموقع #حتما_بخونید #طنز یه بنده خدایی تعریف می کرد : با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم، یه بچه ی 5-6 ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش، هی میگرفت طرف من هی میکشید طرف خودش.!! منم کرمم گرفت… بیشتر »
#فوق_العاده داستانی که همه را حیرتزده کرد❗️ پسری خواست ازدواج کند برای همین پدرش دختری را در نظر گرفت و عروسی برگزار شد… شب عروسی که پسر وارد اتاق شد وقتی عروس رو دید در نظرش بد قیافه ترین دختر دنیا بود به خاطر همین شب از نزدیک شدن به همسرش… بیشتر »
اندیشه مثبت ? مردی در کاروانسرا بود که صبح چون از خواب برخواست دید شتری از شتران او نیست. هیچ تأسف نخورد و بر شتر سوار شد و راه را ادامه داد. پرسیدند: «چرا غمی نخوردی؟» گفت: «گویند غم خوردن را سودی نیست؛ ولی من گویم غم خوردن را جایی نیست. آن که شتر من… بیشتر »
#مکث_امروز یک ﺯن و شوهر، ﺳﻲ ﺍﻣﻴﻦ ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﺸﻦ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ٣٠ ﺳﺎﻝ ﺣﺘﯽ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﻭ ﻣﺸﺎﺟﺮﻩﺍﻱ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﻫﺎﯼ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺤﻠﯽ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺭﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﻝ… بیشتر »
? بنشینید رو به رویِ پدرتان ، دستانش را در دست بگیرید ، تا می توانید در چَشمانَش غرق شوید .. بشمارید دانه دانه خط ها و چروک هایِ زیرِ چَشمهایَش را .. دست بکشید رویِ صورتش ، ریشَش را لمس کنید .. ببوسیدَش تا زِبریِ تَه ریشَش را رویِ لبهایتان حس کنید ..… بیشتر »
? منشی گفت کارتخوان نداریم . 6٠ تومن از عابر بانک بگیرین بیاین ، فاصله عابربانک هم زیاد بود ، گفتم چرا ندارین ؟ گفت خودت از دکتر بپرس . گفتم واسه مالیاتشه دیگه دکتر مگه بورد تخصصش رو از فرانسه نگرفته ؟ اونجا یادش ندادن واسه دوزار مالیات مریضاشو آواره… بیشتر »
? فرض می کنیم، بچه ای لیوانش را بیندازد و بشکند. در خانواده های آشفته این حادثه ممکن است منجر به سخنرانی ,خوردن سیلی و شاید تبعید کردن بچه با چشمان اشکی به اطاقش شود ولی در خانواده بالنده ، به احتمال زیاد یک نفر خواهد گفت : پسرم لیوانت شکست ؟ ببینم… بیشتر »
آخرین نظرات