? خدا به موسی گفت: قحطی خواهد آمد، به قومت بگو آماده شوند ! موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد ! مدتی گذشت اما قحطی نیامد ، موسی پیش خدا رفت و علت را پرسید خدا به او گفت من دیدم… بیشتر »
آرشیو برای: "آبان 1397"
? اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی، باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای …… “پس خیر را بکار، بالای هر زمینی… و زیر هر آسمانی …. برای هر کسی .. “ تو نمیدانی کی و کجا آن را خواهی یافت!! که کار نیک هر… بیشتر »
? صاحبدلی روزی به پسرش گفت: برویم زیر درخت صنوبری بنشینیم. پسر در کنار پدر راهی شد. پدر دست در جیب کرد و مقداری سکه طلا از جیب خود بیرون آورد و بر زمین نهاد. گفت: پسرم می خواهی نصیحتی به تو دهم که عمری تو را کار آید یا این سکه ها را بدهم که رفع مشکلی… بیشتر »
? بگوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم. نگوییم : ببخشید که مزاحمتان شدم. بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود. نگوییم : گرفتارم. بگوییم : راست میگی؟ راستی؟ نگوییم : دروغ نگو. بگوییم : خدا سلامتی بده. نگوییم : خدا بد نده. بگوییم… بیشتر »
? شتر را به نمد داغ میکنند شتری از صاحب خود به شتری دیگر شکایت کرد که همواره بارهای گران بر پشت من میگذارد و مرا طاقت تحمل آن نیست. شتر پرسید: بار او چه چیز است که از حمل آن عاجزی؟ گفت: اغلب اوقات نمک است. گفت: اگر در راه جوی آبی باشد، یکی دو مرتبه… بیشتر »
? نامه ای از یک استاد دانشگاه! معلم های عزیز و پدر مادرهای نازنین لطفا با دقت این متن رو بخونید ? ? معلمهای عزیز سلام! ما سالهاست بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم، اما… ? تصادفات رانندگیمان بیشتر شد ضایعات نانمان بیشتر شد… بیشتر »
? قورباغه و مار قورباغه ای در همسایگی ماری لانه داشت، هرگاه قورباغه بچه ای به دنیا می آورد، مار آمدی و بخوردی. قورباغه با خرچنگی دوست بود.به پیش خرچنگ رفت و گفت :ای برادر ! تدبیری اندیش که مرا خصمی قوی و دشمنی بی رحم است. نه در برابرش مقاومت می توانم… بیشتر »
#تلنگر ? گربۀ زاهد در کلیله و دمنه آمده است که کبکی خانۀ خویش را رها کرد و به جایی دور رفت و مدتی بازنگشت. در این میان خرگوشی رسید و در خانۀ او زندگی کرد. وقتی کبک بازگشت از خرگوش خواست که خانه را به او بدهد که سالها در آن زندگی کرده است امّا خرگوش چنین… بیشتر »
? توی یک جمع نشسته بودم بیحوصله بودم. مجلهای برداشتم ورق زدم،مداد لای آن را برداشتم همینکه توی دلم خواندم سه عمودی یکی گفت: بلند بگو گفتم یک واژهی سه حرفیه، از همه چیز برتر است حاج آقا گفت: پول تازه عروس مجلس گفت: عشق شوهرش گفت: یار کودک دبستانی گفت:… بیشتر »
? کنار خیابون ایستاده بودم که دیدم یه عقب مونده ذهنی که آب دهنش کش اومده بود و ظاهر نامناسب و کثیفی داشت به هر کسی که میرسه با زبون بی زبونی ازش میخواد دگمه بالای پیراهنش رو ببنده، اما چون ظاهرخوب و تمیزی نداشت همه ازش اکراه داشتن و فرار میکردن! دو… بیشتر »
? بزرگترین اختلاس جهان در فنلاند وزیر بهداشت فنلاند، به دلیل کشف فساد مالی اش، مجبور به استعفا شد، این وزیر فنلاندی به هزینه دولت، سه مرتبه با همسر خود، تماس تلفنی بین المللی برقرار کرده بود ! این حادثه باعث خشم و عصبانیت افکار عمومی و مطبوعات فنلاند… بیشتر »
? روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند فضای منزلتان خالی از نقاشی های کودکانه خواهد شد؛ دیگر اثری از شکلک های خندان بر روی دیوارهای خانه، حک کردن اسامی بر روی پارچه ی دسته ی مبل ها و طرح های لرزان انگشتی بر روی شیشه های بخار گرفته ی پنجره های… بیشتر »
? سمعک مردی متوجه شد که مشکل شنوایی دارد و به دکتر مراجعه کرد. دکتر پس از معاینه او، برایش سمعک تجویز کرد. مرد به مغازه سمعک فروشی مراجعه کرد و قیمت سمعک ها را از فروشنده پرسید. فروشنده پاسخ داد قیمت سمعک ها از یک دلار شروع می شود تا هزار دلار. مرد گفت… بیشتر »
?ﺍﺯ بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : راز این امیدواری و آرامشی که در وجودت داری چیست؟! گفت : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، تصمیم گرفتم ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ کنم : ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ… بیشتر »
#شحم: ✅ روغن شحم گاو از بهترین روغن ها ♻️ روغن پی گاو یکی از بهترین روغنها است، و در روایات تأکید بسیاری بر آن شده است. ? در قرآن کریم درباره روغن شحم چنین تعبیری داریم: ((فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ… بیشتر »
? چگونه پیام اربعین را به گوش جهانیان برسانیم؟ ? برای مسیحیان جهان، اربعین را چگونه معرفی کنیم؟ ? #اربعین و رسانه- (5) ⭕️ لااقل یک گروهی از اهالی رسانه، این هدف را در نظر بگیرند که «ما نمیخواهیم پیام اربعین را به هیئتیها و مذهبیها برسانیم! بلکه… بیشتر »
میگویند “اسکندر مقدونی” پس از فتح ایران، در اداره مملکت، سخت درمانده و مستأصل شده بود. ازمشاوران خود پرسید: چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر میفهمند حکومت کنم؟ یکی از مشاوران میگوید: «کتابهایشان را بسوزان. بزرگان و… بیشتر »
#احکام_شرعی ? محدوده تربت سید الشهدا (علیه السلام) ? سوال: ⁉️محدوده تربتی که خوردن آن به قصد شفا یافتن مستحب است، از مرقد شریف حضرت سید الشهدا (علیه السلام) چقدر است و آیا خوردن مهرهای کربلا نیز همان حکم را دارد؟ پاسخ: ? آیت الله خامنه ای: قدر متیقن،… بیشتر »
#ارسالی_مخاطبان بشما خبر بدم از ابرو ریزی بین المللی توسط دولت، خارج از مرزها صف دینار در نجف ؛ از صبح ساعت 8 تو صف بودم ساعت 6 غروب نوبتم شده . برای دیگر مسلمانهای عالم رفتار ما ایرانی ها سوال شده مردشور این تدبیر دولتی رو ببرن اون از سبد کالای اولیشون… بیشتر »
پیر مرد دانایی به نوه اش گفت : فرزندم تا حالا دانسته ای که بهشت مجانی است و دوزخ را باید با پول خرید نوه اش گفت : پدربزرگ چگونه بهشت مجانی است اما دوزخ رو باید با پول خرید ؟؟؟؟ پیرمرد گفت؟؟؟ پسرم نماز و روزه و کارهای نیک ، بابتشان هیچ پولی پرداخت نمیکنی… بیشتر »
حکایت دولت روحانی ? پسری به خواستگاری دختری رفت خانواده دختر از او پرسیدند:وضع مالی شما چطور است ؟پسر جواب داد :عالیست به او گفتند:تحصیلاتتان به کجا رسیده؟جواب داد ؛تحصیلات عالیه داریم پرسیدند :موقعیت خانوادگی تان چطور است ؟گفت نظیر ندارد به او گفتند… بیشتر »
✅ خرما , آفتاب , شراب …. مردعربی از حضرت علی (ع) پرسید : اگر من آب بنوشم حرام است؟ فرمودند : نه گفت: اگر خرما بخورم حرام است؟ فرمودند: نه گفت: پس چطور اگه ایندو را با هم مخلوط کنم و مدتی در آفتاب بگذارم تا شراب شود خوردنش حرام است ! امیرالمومنین… بیشتر »
? خواندنی ? ? ? شاخص اقتصادی از دید شاه عباس شاه عباس از وزیرش پرسید: امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است؟ وزیر گفت: الحمدالله به گونه ای است که تمام پینه دوزان توانستند به زیارت کعبه روند. شاه عباس گفت: نادان اگر اوضاع مالی مردم خوب بود میبایست کفاشان… بیشتر »
ضرب المثل ? #گدا_به_گدا_رحمت_به_خدا می گویند شخصی از راهی می گذشت دید دو نفر گدا بر سر یک کوچه جلو دروازه خانه ای با یکدیگر گفتگو دارندو نزدیک است بینشان دعوا شود . آن شخص نزدیک شد و از یکی از آنها سئوال کرد : (( چرا با یکدیگر مشاجره و بگو و مگومی کنید… بیشتر »
? ⇨﷽ ? حکایت ✨⇐در تحفةالاخوان آمده که مردى زن مؤمنى داشت که در تمام کارهای خود به اسم بارى تعالى مدد میجست و در هر کار بسم الله الرحمن الرحیم می گفت. شوهر از توسل واعتقاد او به بسم الله عصبانی میشد . روزى کیسه کوچکى از زر را به همسرش داد و گفت او را نگه… بیشتر »
? ⇨﷽ ? حکایت بهلول و مرد فقیه ✨⇐آورده اند که فقیهی مشهور از اهل خراسان وارد بغداد شد و چون هارون الرشید شنید که آن مرد به شهر بغداد آمده اورا به دارالخلافه طلبید . آن مرد نزد هارون الرشید رفت . خلیفه مقدم او را گرامی داشت و با عزت او را نزدیک خود نشاند… بیشتر »
#مهربانی_های_صادقانه قرار بود پارچه ی کت و شلواری که به #مدرسه هدیه داده شده بود ، میان شاگردان قرعه کشی شود . معلم گفت تا هر کس نامش را روی کاغذ بنویسد تا قرعه کشی کنند وقتی نام #محمد از میان شاگردان بیرون آمد ، خود آقا معلم هم خوشحال شد . چرا که محمد… بیشتر »
#هارون_الرشید_مُرده_است روزی ماموران هارون الرشید ، بهلول را دستگیر کردند و نزد #خلیفه آوردند . سرکرده ماموران گفت این دیوانه در شهر شایعه کرده است که خلیفه مرده است! #هارون خشمگین شد و از #بهلول پرسید برای چه این خبر کذب را در شهر پخش کردی ، در حالی که… بیشتر »
❃↫ ? « بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن » ? ✫⇠ #خاطرات_شهید_کاظم_عبدالامیر #از_جهالت_تا_شهادت قسمت: 2⃣ ✍ جنگ با ایران ? زمانی که در پادگان راشدیه بودم و آقای حسین اسلامی (زندانی ایرانی) هم حضور داشتند، صدام حسین به اتفاق ملک حسین اردن… بیشتر »
? به سمت #حسین فرار کن… ? یک جوان خدمت امام جواد علیه السلام رسید و عرض کرد : حالم خوب نیست از مردم خسته شدم تهمت، غیبت و… چه کنم؟! #بریده_ام، نفسم بالا نمیآید ? امام جواد علیه السلام فرمودند : فرَّ الی الحسین… به سمت حسین فرار… بیشتر »
? ❌ پایان دیکتاتوری طب شیمیایی نزدیک است . ? پیام یکی از مراجعه کنندگان به طب اسلامی ? گناه ما آدمهای مریض چیه که باید از طب اسلامی دور بشیم، گناه ما آدمهای مبتلا به بیماری های صعب العلاج چیه که علاقه داریم با طب اسلامی درمان بشیم. ? مدت سه سال دکترای… بیشتر »
? امام رضا و فهم اسلام ناب! ◀️ از امام رضا(ع) حدیثی عجیب هست. مأمون از حضرت می پرسد که اسلام ناب را بر من عرضه کنید. ◀️ امام نامه مفصلی می نویسند و از معاد و نبوت و … می نویسند و از نماز و روزه و حج و خمس و زکات می گویند، امّا در پایان نامه جمله بسیار… بیشتر »
✨ ? ✨ ?⇐یکی از فرق های انسان با خدا این است که… ?⇐انسان تمام خوبیها را با یڪ بدی فراموش میڪند! ?⇐خـــدا تمام بدی ها را با یڪ خوبے فراموش میکند! ? ← بہ ما بپیونید → ? @tafakornab بیشتر »
? ? ? مردی ازدواج مجدد?? میکنه و وقتی زن متوجه میشه به روی خودش نمیاره و خودش رو به بی اطلاعی میزنه. شرایط زندگی روز به روز بهتر میشه و ١٦ سال به خوبی و خوشی زندگی میکنند. مرد میمیره و بعد از مراسم خانواده مرد تو خونه جمع میشن و میخوان موضوع ازدواج مجدد… بیشتر »
مثل برف! null برف را ببین! اگر تند و شلاقی ببارد، نمینشیند. برف وقتی مینشیند که آرام و نرم ببارد. حرف هم مثل برف است؛ اگر به قول قرآن کریم نرم و لَیِّن باشد بر دل مینشیند و دلنشین خواهد شد. به همین خاطر خداوند به موسی و هارون فرمود: حال که پیش فرعون… بیشتر »
مثل شمع! null شمع را ببین هر چه به آن نزدیک و نزدیکتر باشی نور و روشنایی بیشتری دریافت میکنی. قرآن کریم میخواهد ما هم از جنس شمع و هم صفت شمع باشیم. میگوید: به گونهای باش که هر کس به تو نزدیکتر بود، بهره و سود بیشتری ببرد. و نزدیکترین کسان به ما… بیشتر »
مثل شب تار! null در یک شب تار و تاریک و ظلمانی که پیرامونات چاه و چاله هم زیاد باشد، البته احتیاط میکنی، میایستی و حرکت نمیکنی. قرآن میگوید: اگر یک مطلبی برایت روشن نبود و تاریک و مبهم بود آنجا هم حرکت نکن! آنجا هم بایست! آنجا هم زود داوری و قضاوت… بیشتر »
مثل زغال خاموش! null زغالهای خاموش را کنار زغالهای روشن میگذارند تا روشن شوند، چون همنشینی اثر دارد. ما هم مثل همان زغالهای خاموشیم؛ پس اگر کنار کسانی بنشینیم که روشناند، نورانیتی دارند و گرما و حرارتی دارند، ما هم به طفیل آنها روشنی میگیریم و… بیشتر »
مثل میخ کج! null یک میخ اگر راست باشد هر چه هم ضربه بخورد پیشتر رفته و محکمتر و مقاومتر خواهد شد، به همین خاطر هم قرآن به ما میگوید بیایید راستی و صداقت پیشه کنید، اینجا ست که هیچکس نمیتواند به شما آسیب بزند. اگر اهل شکیبایی باشید، اگر تقوا پیشه… بیشتر »
مثل سایه دیٟوار! null توپ را که شوت میکنند و به آن ضربه میزنند. بالا میرود اما پایی که ضربه میزند به عقب برمیگردد. و این خود یک درس است. یعنی اگر به کسی البته به ناحق و نابجا ضربهای بزنی آنکه ضربه میخورد اوج میگیرد ولی تو که ضربه میزنی عقب… بیشتر »
مثل گل شاداب! null یک گل وقتی شاداب و باطراوت است که لقمههای پاک در اختیارش قرار بگیرد: آب پاک، خاک پاک. ما آدمها هم همینطوریم، یعنی وقتی شاد و شاداب و سرزنده و سرحال هستیم که مواظب لقمههایمان باشیم؛ لقمههایمان پاک و طیّب و طاهر باشند. این است که… بیشتر »
مثل مغز مداد! null یک مداد اگر مغز نداشته باشد، هیچ ارزشی ندارد؛ فقط چوب است. ارزش یک مداد به مغز آن است. ارزش ما آدمها هم به مغز و عقل و خرد است. اگر این خرد و عقل را کنار بگذاریم، و اهل حساب و کتاب نباشیم ارزشی نداریم، فایدهای نداریم. یکی از… بیشتر »
مثل طعم آب! null هر چیزی خالصش خوب است. مثل گلاب و عسل که خالصشان خوب است. حتی خود آب، خالصش خوب است. آبی که توی یخچال میگذاری، بوی طالبی و گوشت و ماست میگیرد، این آب دیگر گوارا نیست. آبی گوارا است که طعم آب داشته باشد، بوی آب داشته باشد، رنگ آب… بیشتر »
مثل سوزن! null شما اول انگشت خود را در استمپ میگذاری و آن را جوهری میکنی و بعد پای یک قرارداد انگشت زده و آن را جوهری میکنی. یعنی تا این انگشت خود جوهری نشود نمیتواند برگ کاغذی را جوهری کند. هندسهی عالم هم همین است. ما تا خود یک ویژگی و صفتی پیدا… بیشتر »
مثل چترباز! null چتربازها چه عشقی میکنند وقتی سقوط میکنند! هر چه ارتفاع بیشتر، سقوط برای آنها لذت بخشتر است! چرا؟ چون پشت آنها گرم است به یک چتر. ایمان هم چتر است، چتر نجات! اگر ما اهل ایمان باشیم، دیگر از سقوط و افتادن و تهدیدها هیچ هراسی نخواهیم… بیشتر »
مثل روزنامه باطله! null کیفها را در مغازههای کیففروشی ببین که چقدر زیبا و خوشفرم و خوشقواره ایستادهاند. اگر داخلشان بازکنی میبینی پر از روزنامه باطلهاند! و وقتی که روزنامهها را بیرون میریزی از شکل میافتند. خشم و عصبانیت مثل همان روزنامه… بیشتر »
مثل چک! null چک وقتی قلمخوردگی پیدا کند دیگراز اعتبار میافتد، مگر اینکه پشتنویسی شود. ما هم همینطور… وقتی که یک گناهی، لغزشی ولو ناچیز، ولۣۣو اندک داشته باشیم از چشم خدا میافتیم، از اعتبار میافتیم، مگر اینکه پشتنویسی کنیم؛ یعنی توبه کنیم،… بیشتر »
مثل آیفون! null وقتی تلفن روی آیفون باشد، حاضری هر چیزی را بگویی؟ عالَم روی آیفون است، هم صوتی و هم تصویری! یعنی خداوند هم صدای ما را میشنود و هم تصویر ما را میبیند. او به بندگان خود آگاه است، و بیناست. پس کمی با احتیاط و با ملاحظه رفتار و زندگی کنیم. بیشتر »
مثل لباس تمیز! null خانمها لباسهای تمیز را کنار لباسهای تمیز و لباسهای کثیف را کنار لباسهای کثیف میگذارند. هندسهی عالم هم همین است. آنهایی که پاکاند کنار پاکیها و پاکان قرار میگیرند و آنهایی که ناپاکاند کنار ناپاکیها و ناپاکان قرار… بیشتر »
مثل نافهی آهو! null بدن آهو یک قسمتی دارد به اسم نافه. خون وقتی وارد نافهی آهو میشود، تبدیل به مشک میشود که عطر بسیار خوشبویی است، و چقدر قیمت پیدا میکند و مردم آن را به سر و صورت و جامه خود میکشند. دستگاه الهی هم درست مثل نافهی آهو است! یعنی هر… بیشتر »
مثل یک قطره جوهر سیاه! null یک قطره جوهر سیاه وقتی در یک لیوان پر از آب زلال میچکد، تمام آب را تیره و تار میکند، سیاه میکند، روسیاه میکند. و ظلم از ظلمت است، یعنی از جنس سیاهی است و هر چند کم باشد، زندگی را تیره و تار میکند. و به همین خاطر است که… بیشتر »
مثل گل و گیاه! null گل و گیاه را اول صبح آب میدهند، چون جذب بیشتری دارد. ما آدمها هم همینطور؛ یعنی اگر بخواهیم برکات بیشتری را جذب کنیم، باید صبحخیز و اهل سحر باشیم. صبح در دستگاه خداوند قیمت دارد. به همین خاطر خداوند به آن سوگند یاد میکند. سوگند… بیشتر »
مثل آب جوی! null یک جوی اگر خشک و بیآب باشد، خس و خاشاک در آنجا جمع میشوند. جوی بی آب، نه جایی را سبز میکند و نه کسی هوس میکند کنارش بنشیند. ما آدمها هم مثل جوی آبیم. هیچ چیز برای جوی مثل آب نمیشود. و هیچ چیز هم برای ما مثل خدا نخواهد شد. یعنی هیچ… بیشتر »
مثل شب! null شب چرا به صبح میرسد؟ چرا به روشنی میرسد؟ چون سیر میکند، چون حرکت میکند. ما هم مثل شبایم، تاریک و ظلمانی هستیم. اگر در راه خدا سیر کنیم، سلوک کنیم، حرکت کنیم، ما هم به صبح و روشنایی میرسیم و هر چیزی برای ما روشن خواهد شد. این است که… بیشتر »
مثل بر نجِ فردِ اعلا! null ببین برنج اعلا، وقتی با شوید که خیلی پایینتر و کم ارزشتر از آن است قاطی میشود، چه طعمی پیدا میکند، چه مزهای پیدا میکند! ما آدمها هم همینطوریم، هر قدر ممتاز باشیم، هر قدر بالا باشیم اگر با آنهایی که پایینترند،… بیشتر »
مثل مداد تراش! null مداد وقتی تراش میخورد، درست است چیزهایی از او کم میشود اما روانتر مینویسد، راحتتر مینویسد. مصیبتها هم مثل مدادتراشاند؛ درست است از ما چیزهایی کم میکنند اما سیر و حرکت ما را در راه خدا روانتر میکنند. این است که قرآن کریم… بیشتر »
مثل نسیم! null غنچهها گل میشوند، یعنی باز و شکفته میشوند، اما با کمک نسیم. و نسیم اگر چه بیمزد و بیمنت گره از کار فرو بسته غنچهها میگشاید، اما خود نیز بینصیب نمیماند، خود نیز عطرآگین میشود. خوشا به احوال آن مردمی که مثل نسیم، مثل باد بهار گره… بیشتر »
مثل درخت انگور! null درخت انگور اگر بخواهد بیشتر رشد کند و بار و محصول بیشتری داشته باشد، باید تکیه کند، آن هم بر تکیهگاهی محکم و رفیع و بلند. ما هم اگر بخواهیم در این عالَم رشد کرده و بار و حاصل بیشتری داشته باشیم، باید تکیه کنیم، آن هم بر تکیهگاهی… بیشتر »
مثل کهنهکارها! null آنوقتها شرابخوارهای کهنه کار به تازهکارها میگفتند هر چه دارید یک شبه سر نکشید، وگرنه فردا خمارید در حالی که دیگران همه مستاند. بعضیها گوششان بدهکار نبود و همه را سر میکشیدند، اما صبح که میشد، وقتی که همه مست بودند آنها… بیشتر »
مثل یک زلف طلایی! null گل وقتی زیباست که از دست یار بگیری، نه از دست کسی که سراپا آلوده است و بوی ناخوش و ناخوشایندی دارد. چنین گلی نه دیدنش نه بوییدنش هیچ لذتی به همراه ندارد. دنیا هم گل است و زیباست به شرط آنکه از دست خدا بگیری. از دست هر کس دیگری… بیشتر »
مثل شکوفههای بهار! null در بهار اگر بوتهها به گل نشستهاند، اگر درختان جامه سبز و لطیف به تن دارند، به راحتی به اینجا نرسیدهاند… «به راحتی نرسید هر که زحمتی نکشید» یعنی سرماهای سختی پشت سر گذاشتند و برف و باران و رگبار تگرگها را تحمل کردند؛… بیشتر »
مثل شاخههای گیلاس! null به شاخههای گیلاس نگاه کن! چوباند؛ اما در فصل بهار از دل آنها شکوفههای نرم و سپید و لطیف و زیبا بیرون میزند. آدمی وقتی اینها را میبیند یک دنیا امید میشود. چون خدایی که میتواند از دل اینهمه چوب خشک، این شکوفههای لطیف و… بیشتر »
مثل بهار! null خداست که به بهار میگوید: برو غنچهها را گل کن! برو شکوفهها را شکوفا کن! «بهار از دکهی من حُلّه گیرد شکوفه باشد از من یادگاری» اصلاً هر اتفاق خوش و خوشایندی که در عالم میافتد به امضای خداست. تمام زیباییها در دستور و توجه خداوند ریشه… بیشتر »
مثل خاک! null در فصل بهار یک سنگ پیدا نمیکنی که سبز شده باشد، چرا؟ چون سنگ خودش را گرفته است. اما خاک را ببین چه گلهای رنگارنگی که از دل آن بر میدمد، چرا؟ چون خودش را نگرفته است. «در بهاران کی شود سر سبز رنگ خاک شو تا گل برویی رنگ رنگ سالها تو سنگ… بیشتر »
مثل نعنا! null نعنایی که توی سبد سبزی فروش است، حتی اگر یک برگ هم از آن بچینی، جایش هرگز سبز نمیشود. اما همین نعنا وقتی توی باغچه است و ریشه در خاک دارد حتی اگر ساقهاش را هم بچینی باز سبز میشود؛ زیادتر میشود که کمتر نمیشود. پس هر چه میخواهی نعنا… بیشتر »
? کارت عروسی جالب , پدری دخترش را عروس کرد و در کارت ارسالی خود این را نوشت به نام خداوند ایران زمین ” ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻛﻪ ﺟﻬﺎن ﺩﺭ ﻛﻒ ﺍﻗﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻛﺴﻲ ﺑﺎﺵ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ” . ﺩﻭﺷﻴﺰﻩ ….ﻭ ﺁﻗﺎﻱ ….. ﺑﻪ ﻋﻘﺪ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﻧﺪ ! ﺑﻨﺎ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﺟﺸﻦ… بیشتر »
#زندگے به سبڪ شـــهدا نقل هـــمسر شــــهید : در اولیڹ جلسهاے ڪہ با هم صــحبت ڪردیم؛ ? بےمقدمہ دو شرط براے ازدواجماڹ مـــطرح ڪرد، ? ? شرط اول مقید بودڹ به نــماز، ? مخصوصا نماز صـــبح بود ⏰ و دوݥ رعایٺ حــجاب. ? همین حقیقٺ بود ڪہ… بیشتر »
#زندگے به سبڪ شـــهدا نقل هـــمسر شــــهید : در اولیڹ جلسهاے ڪہ با هم صــحبت ڪردیم؛ ? بےمقدمہ دو شرط براے ازدواجماڹ مـــطرح ڪرد، ? ? شرط اول مقید بودڹ به نــماز، ? مخصوصا نماز صـــبح بود ⏰ و دوݥ رعایٺ حــجاب. ? همین حقیقٺ بود ڪہ… بیشتر »
اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته، چهره ای بود با لبخند آراسته شده… بسیار هم بذله گو و اهل شوخی و خنده بود… رفاقت با او هیچکس را خسته نمی کرد.در این شوخی ها نیز دقت می کرد که گناه از او سر نزند…… بیشتر »
❃↫ ? « بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن » ? ✫⇠ #خاطرات_شهید_کاظم_عبدالامیر #از_جهالت_تا_شهادت قسمت: 1⃣ ✍ سابقه دشمنی صدام با ایران ? من کاظم عبدالامیر مزهر النجار زندان بان عراقی از استان بابل استان مصیب هستم … ? در عراق هرکس که… بیشتر »
? ⇨﷽ ?ﺍﺯ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ اسماعیل ﺩﻭﻻﺑﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ چگونه خواهد بود؟ ? ↶ﻣﺜﺎﻝ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺯﺩﻧﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺪﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﻭ… بیشتر »
? ⇨﷽ ? حکایت ملانصرالدین و گوسفند ❄️⇐روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا را افتاد. ❄️⇐ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل… بیشتر »
#احکام_شرعی #احکام_مسافر ? در مورد حرم امام حسین علیه السلام به نکاتی توجه کنیم: ? ✅ به فتوای بیشتر فقها، مسافر مخیر است در مسجدالحرام و مسجدالنبی صلی الله علیه وآله وسلم و حرم امام حسین علیه السلام و مسجد کوفه نمازهای چهاررکعتی خود را کامل بخواهد یا دو… بیشتر »
#دیگی_که_می_زاید_مردن_هم_دارد ملا از همسایه خود دیگی را قرض گرفت . چند روز بعد دیگ را به همراه یک دیگ کوچک به او پس داد . وقتی #همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد چند روز بعد ، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ… بیشتر »
﷽؛ ? نماز اول وقت را عقب بیندازید … ? ? رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: إذا اقیمَتِ الصَّلاةُ ووَجَدَ أحَدُکُمُ الخَلاءَ، فَلیَبدَأ بِالخَلاءِ. ? پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه نماز بر پا مى شود و کسى از شما نیاز به تخلیه گاهِ (ادرار و… بیشتر »
? عجیب اما واقعی ? قاضی اجرای احکام تعریف میکرد: در تبریز بودم یک خانمی در حین گذر از خیابان در اثر تصادف با یک پیکان راهی بیمارستان شد. راننده پیکان ، ماشینش را فروخت و خرج هزینه بیمارستان کرد .اما متاسفانه آن بانو فوت کرد . اولیای دم متوفی چند پسر و… بیشتر »
? عجیب اما واقعی ? قاضی اجرای احکام تعریف میکرد: در تبریز بودم یک خانمی در حین گذر از خیابان در اثر تصادف با یک پیکان راهی بیمارستان شد. راننده پیکان ، ماشینش را فروخت و خرج هزینه بیمارستان کرد .اما متاسفانه آن بانو فوت کرد . اولیای دم متوفی چند پسر و… بیشتر »
? ? قانون انتظار میگه منتظر هرچی که باشی وارد زندگیت میشه ? ? ? یاد بچه انقلابی ها افتادم که خیلی دلشون میخواد واسه اسلام و انقلاب کاری انجام بدن ❤ خب بعضیا ناامید میشن ? و میگن که دشمن از ما قوی تره پس ما نمی تونیم پیروز بشیم ? ? در صورتی که ناامیدی از… بیشتر »
? ? قانون انتظار میگه منتظر هرچی که باشی وارد زندگیت میشه ? ? ? یاد بچه انقلابی ها افتادم که خیلی دلشون میخواد واسه اسلام و انقلاب کاری انجام بدن ❤ خب بعضیا ناامید میشن ? و میگن که دشمن از ما قوی تره پس ما نمی تونیم پیروز بشیم ? ? در صورتی که ناامیدی از… بیشتر »
? چکمه های کدخدا وای که ردپای دزد آبادی ما چقدر شبیه چکمه های کدخداست؟ روزی که ردپای به جامانده، شبیه چکمه های کدخدا بود. یکی می گفت: دزد، چکمه های کدخدا را دزدیده! دیگری گفت: چکمه هاش شبیه چکمه کدخدا بوده. هر کسی به طریقی واقعیت را توجیه می کرد، دیوانه… بیشتر »
«مقام مخلصین نزد خداوند»قال الحسن بن علی اَلْعَسْکَرِیِّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: لَوْ جُعلَتِ اَلدُّنْیَا کُلُّها لُقْمَه وَاحِدَهً لَقَّمْتُهَا مَنْ یَعْبُدُ اَلله خْالِصاً، لَرَأَیْتُ أَنِّی مُقَصِّرٌ فِی حَقِّه.ِ امام حسن عسکرى(علیه السّلام)فرمودند: ا… بیشتر »
#طنز_جبهه ? تیربار چی ? قد و جثه کوچکی داشت و شجاعت او زبانزد همه بود. تیربارچی بود و هیچ گاه مسئولیتش را ترک نمی کرد.به خاطر قد کوچش در موقع به خط شدن گردان، عقب صف می ایستاد. ? در محوطه عقب ارودگاه «عرب» گودال هایی شبیه قبر درست شده بود که محل راز و… بیشتر »
#ما_پروردگارمان_را_نشناخته_ایم حضرت موسی علیه السلام در راه طور سینا بود در بین راه کسی به حضرت #التماس کرد وگفت من #گناه بدی انجام داده ام از خدا بخواه که از من بگذرد . سپس گناهی که مرتکب شده بود را به حضرت موسی گفت. حضرت موسی به خداوند عرض کرد این… بیشتر »
#آیه_درمانے #تصمیم_درست_در_معامله ? ✨ قرائت این آیه هنگام خرید وفروش موجب تصمیم درست و سود فراوان گردد✨ ✨《آیه 70 سوره بقره》✨ ? رهنمای گرفتاران 195 بیشتر »
ترک شام خوردن ممنوع است ? طبیبان شما چه می گویند…. ✍ اما صادق علیه السلام فرمودند: طبیبان شما در مورد خوردن شام چه نظری دارند؟ عرض کردم که آنان مارا از خوردن شام نهی میکنند! امام صادق علیه السلام فرمودند: اما من شمارا به خوردن شام امر میکنم(1) ?… بیشتر »
شاید باورتون نشه ولی چیـــــنکومـــــونیست سالانه 500میلیارد تومان از فروش تســـــبیح و مـــهر به ایران?? درآمدزایی میکنه!!! حاجآقا !!! حاجخانوم !!! تقبلالله با تسبیحکومونیستها ذکر تسبیحات حضرتزهـــــرا “س” بگین بیشتر »
چرا برخی ها نماز را سریع می خوانند؟ ✨ ? الإمام الصادق علیه السلام: إذا قامَ العَبدُ فِی الصَّلاةِ، فَخَفَّفَ صَلاتَهُ قالَ اللَّهُ تَبارَکَ وتَعالى لِمَلائِکَتِهِ: أما تَرَونَ إلى عَبدی کَأَنَّهُ یَرى أنَّ قَضاءَ حَوائِجِهِ بِیَدِ غَیری؟! أما یَعلَمُ… بیشتر »
بسم الله الرحمن الرحیم #معرفی کتاب: #بهشت_و_دوزخ اثر: #جعفر_مدرس_صادقی ? این کتاب در قالب #رمان ، بر اساس چند ماه از زندگی دکتر #مصدق در سال 1319 نگاشته شده است که به شرح بازداشت شدن چند ماههی وی، تا آزاد شدن و بهبود یافتنش میپردازد.(ولی نویسنده هیچ… بیشتر »
رجبعلی خیاط مستاجری داشت.که زن وشوهربودندبا 20 ریال اجاره بعدازچندوقت این زن وشوهرصاحب فرزندشدن رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت: ” داداش جون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای 20 ریال 18 ریال اجاره بده، 2 ریالشم واسه فرزندت خرج کن، این… بیشتر »
مملکتی که تیراژ کتاب در آن شده پانصد ششصد جلد، مردمانش نباید دکتر بروند؟ یعنی صفا می کنیم برای خودمان. کتاب فروشی ها می شود پیتزافروشی، کتابخانه ها حداکثر شده قرائت خانه ی پشت کنکوری ها، تیراژ کتاب لای باقالی، کتاب خوان ها (اگر بیابیم) اهالی مریخ اند،… بیشتر »
کشتی به گِل نشسته یکی از روزها ناخدای یک کشتی و سرمهندس آن دراینباره بحث میکردند که در کار اداره و هدایت کشتی کدام یک نقش مهمتری دارند. بحث بهشدت بالا گرفت و ناخدا پیشنهاد کرد که یک روز جایشان را با هم عوض کنند. قرار گذاشتند که سرمهندس سکان کشتی را… بیشتر »
چتر قرمز چتر قرمز مال من بود اما او زودتر از من، آن را برمیداشت. آن روز صبح هم که باران به شدت میبارید، زودتر از من برخواست و دوباره آن را برداشت. از شدت عصبانیت تا سر خیابان به دنبالش رفتم، چترش را به او دادم و چترم را پس گرفتم. وقتی چتر را باز کردم… بیشتر »
از گورخری پرسیدم تو سفیدی، راه راه سیاه داری؛ یا اینکه سیاهی، راه راه سفید داری؟ گورخر به جای جواب دادن پرسید: تو خوبی فقط عادت های بد داری، یا بدی و چندتا عادت خوب داری؟ ساکتی بعضی وقت ها شلوغ می کنی، یا شیطونی و بعضی وقتها ساکت میشی؟ ذاتا خوشحالی بعضی… بیشتر »
مراد، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ روستا ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ در راه برگشت، به ﺷﺐ خورد و از قضا در تاریکی شب ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﺸﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽﺭﺳﯿﺪ، ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺭﺍﻩ… بیشتر »
من برای گذشته هیچ کاری نمیتوانم بکنم. اگر شما تمامِ علم و علمای جهان را هم جمع کنید حتی نمی توانید لباسی را که دیشب در مهمانی پوشیده بودید را عوض کنید و یک لباس دیگر بپوشید تمام شد و رفت. وقتی هیچ کس نمیتواند هیچ کاری برای گذشته بکند چرا آدم باید در… بیشتر »
تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند. تا بار بخرند و به شهر خود برگردند. مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به کارونسرایی میرفتند، مبلغ کمی پول میداد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو میکرد. غلام جز نان… بیشتر »
قورباغهی غولپیکر و سایههایش قورباغهها وسط روز تشکیل جلسه دادند. یکی گفت: «دیگرغیرقابل تحمل است. حواصیلها روز ما را شکار میکنند و راکونها هم درشب.» دیگری گفت:« بله، آنقدر بداند که اگر با هم باشند، آرامش از ما رخت برخواهد بست.» «باید ازحواصیلها… بیشتر »
بچه که بودم آنقدر از خدا می ترسیدم که بعد از هربار شیطنت،کابوس می دیدم… من حتی ناراحت می شدم که می گفتند خدا همه جا هست…! با خودم می گفتم؛ “یک نفر چطور می تواند تمام جاهای دنیا کشیک بدهد و تا کسی کارهایِ بدی کرد او را بردارد ببرد… بیشتر »
به دنبال فلک روزی بود روزگاری. مردی هم بود از آن بدبختها و فلکزدههای روزگار. به هر دری زده بود فایدهای نکرده بود. روزی با خودش گفت: این جوری که نمیشود دست روی دست گذارم و بنشینم. باید بروم فلک را پیدا کنم و از او بپرسم سرنوشت من چیست؟ برای خودم… بیشتر »
ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺳﻪ ظرف ﻫﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ را ﺭﻭﯼ ﺷﻌﻠﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ آﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻣﺴﺎﻭﯼ ﺁﺏ ﺭﯾﺨﺖ؛ ﺩﺭ ﻇﺮﻑ ﺍﻭﻝ ﯾﮏ ﻫﻮﯾﺞ ﺩﺭ ﻇﺮﻑ ﺩﻭﻡ ﯾﮏ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﻭ ﺩﺭ ﺳﻮﻣﯽ ﭼﻨﺪ ﺩﺍﻧﻪ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺳﻪ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺩﺍﺩ. ﺑﻌﺪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ آﺯﻣﺎﯾﺶ ﭼﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﯼ… بیشتر »
آخرین نظرات